بررسی مفهوم امامت در پرتو آیه ملک عظیم

پدیدآوراصغر غلامی

نشریهمجله سفینه

شماره نشریه15

تاریخ انتشار1390/01/17

منبع مقاله

share 1369 بازدید
بررسی مفهوم امامت در پرتو آیه ملک عظیم

اصغرغلامی

چکیده :

امامت از مسائل بسیار مهم است که فهم دقیق مفهوم آن بسیاری از اختلافات را مرتفع می‏سازد. نویسنده در این مقاله، با استناد به روایات ذیل آیه ملک عظیم، مقام امام را افتراض الطاعة معرّفی می‏کند و پس از بررسی معنای لغوی ملک، مفهوم و حقیقت مالکیّت را توضیح می‏دهد و بیان می‏کند: ملک عظیم ناظر به مراتب است و صاحب ملک عظیم مرتبه بالای استیلا را دارد که عظیم‏تر از درک و تصوّر ماست. در بیان معصوم علیه‏السلام از ملک عظیم به طاعة اللّه‏ المفروضه، الامامه و الخلافه تعبیر شده است. نگارنده این معانی و چند معنای دیگر را در تفاسیر شیعه و اهل تسنّن بررسی می‏کند.
در ادامه، تفسیر ملک عظیم به ولایت تکوینی که با عنوان ولایت بر هدایت تعبیر شده ـ و مالکیّت امام به حکم و قضا و نیز تفسیر ملک عظیم به ملک آخرت و نیز ارتباط و نسبت آن با نبوّت بررسی شده است.

کلمات کلیدی :

ملک عظیم / تفسیر آیه قرآن / تفسیر روایی / شأن امام علیه‏السلام / نبوّت / افتراض الطاعه / امامت و ولایت / مالکیّت امام علیه‏السلام

طرح مسئله

مفهوم امامت از مسائل بسیار مهمّ است که داشتن فهم دقیقی از آن موجب حلّ مسائل فراوان دیگری می‏شود گشته و بسیاری از اختلافات را مرتفع می‏سازد. در مورد چیستیِ مقام امامت، آرا و انظار بسیار مختلف و متفاوت و بعضا متعارض و غریبی مطرح شده است.
در این نوشتار، می‏کوشیم به بررسی مفهوم امامت از منظر قرآن و عترت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بپردازیم تا جایگاه این مقام از دیدگاه صاحبان آن به خوبی تبیین شود و مفهوم واقعی و صحیح آن از مفاهیم دیگر، به روشنی، تمییز داده شود. «لیهلک من هلک عن بیّنة و یحیی من حیّ عن بیّنة.» در این راستا، یکی از آیاتی را که به مقام امامت اشاره دارد، بررسی می‏کنیم. خدای تعالی در آیه 54 سوره نساء از تفضّل خود به آل‏ابراهیم علیه‏السلام سخن به میان می‏آورده و می‏فرماید: «و به آل ابراهیم، ملک عظیم عطا کردیم.»
ملک در لغت، به معنای سلطنت و فرمانروایی است و استعمال قرآنی لفظ ملک نیز همین معنا را می‏رساند. در روایات اهل بیت علیهم‏السلام نیز همین معنا(ی لغوی و قرآنی) اخذ شده و ملک عظیم به فرمانروایی و سلطنت بزرگ معنا شده و مراد از آن مقام امر و نهی یا فرض الطاعه بیان شده است.
مجموع روایاتی که در ذیل این آیه مطرح شده، گویای این واقعیت است که مراد از ملک عظیم همان مقام امامت است. در این روایات، امامت مقام افتراض الطاعة معرّفی شده است. به عبارت دیگر، روایات فراوانی که در بیان ملک عظیم مطرح شده، مفهوم امامت و چیستی این مقام را بیان کرده‏اند. هدف مقاله حاضر روشن ساختن مطلب فوق است که این کار با مراجعه به روایات اهل بیت علیهم‏السلام در ذیل آیه، و نشان‏دادن هماهنگی این روایات با لغت و استعمال قرآنی، انجام خواهد گرفت. همچنین به دلیل اهمّیت فراوان مفهوم امامت، نظرها و تفاسیر مختلف دیگر نیز بررسی خواهد شد.

1. مُلک در لغت

ملک در لغت، به معنی سلطنت و استیلا همراه با ضبط و تمکّن در تصرّف است. (40: ج 5، ص 290؛ 5: ج 7، ص 54) یعنی صاحب ملک هم باید قوّه نگهدارنده و نظام‏بخش داشته باشد که بتواند امور را نظام بخشد و هم باید در ملک خود اِعمال تصرّف کند. این تصرّف و مستولی شدن از نظر لغت، عامّ است.

2. مُلک در اصطلاح قرآنی

در قرآن مجید، ملک، گاه به معنای سلطنت و آمریّت (بقره (2) / 246 ـ 247؛ زخرف (43) / 51) و گاهی به معنای تسلّط و حقّ تصرّف استعمال شده است. (اسرا(17) / 71) به تصریح قرآن مجید، ملک به خدای تعالی اختصاص دارد و خداوند آن را به هر کسی و به هر مقداری که خواهد، عطا می‏کند. (آل عمران (3) / 26)

3. حقیقت مالکیّت

حقیقت مالکیت، به معنای تسلّط یافتن و چیره‏شدن بر امور دیگران و مقام آمریّت به صورت مطلق، از آنِ خدای تعالی است؛ چرا که مالکیت از خالقیّت ناشی می‏شود و خالق چیزی، مالک آن نیز هست. خدای تعالی خالق همه خلایق است پس مالک مطلق آنها نیز می‏باشد و همه خلایق ملک طلق اویند. مولویّت نیز بر مالکیت استوار است و کسی حقّ تصرّف و آمریّت دارد که مالکیت داشته باشد. از سوی دیگر، بدیهی است که حقّ تصرّف قابل تفویض به دیگران نیز می‏باشد. بنابراین لازم نیست مولویّت به طور مستقیم، بر مالکیت استوار گردد؛ بلکه به اذن مالک و با تفویض مولویّت از سوی او، دیگری نیز آمریّت و حقّ تصرّف می‏یابد. تصرّف گاهی، به واسطه همراه‏داشتن شیئی تحقّق می‏یابد؛ مانند ملک سلیمان که در انگشتر او بود. (46: ج 2، ص 236) و گاهی تصرّف به واسطه علمی‏ـ که از ناحیه خداوند افاضه شده است ـ صورت می‏گیرد. البتّه تمام تصرّفاتی که صاحب ملک اِعمال می‏کند، به اذن الاهی است و هر تصرّفی نیاز به اذنِ لحظه به لحظه دارد و
چنین نیست که ملک به صورت تامّ در اختیار کسی قرار گیرد، به گونه‏ای که از اختیار خداوند خارج گردد.
تعبیر ملک عظیم می‏رساند که ملک، ذومراتب است که از مرتبه بالای آن تعبیر به عظیم شده است. صاحبان ملک، در حقیقتِ استیلا اشتراک دارند، لکن صاحب ملک عظیم مرتبه بالاتر استیلا را دارد. همچنین تعبیر «عظیم» از آن جهت است که گستره این ملک، عظیم‏تر از قدرت درک و تصوّر ماست. البتّه این ملک و سلطنت از سوی خدای تعالی به مخلوق عطا شده، امّا به دلیل عظمت این امر، برای ما قابل توصیف نیست. ما تنها مرحله‏ای از ملک را در خود می‏یابیم و می‏فهمیم که بر بعضی از امور تسلّط داریم؛ امّا از حقیقت ملکی که توصیف به عظیم شده است، دریافتی نداریم. در نتیجه، عظیم‏بودن ملک بدان معنی است که از ناحیه ما قابل توصیف نیست. بنابراین برای فهم معنای صحیحی از آن، باید به روایات صاحبان این ملک مراجعه شود.

4. معنای ملک عظیم در روایات

خدای تعالی از بدأ خلقت، همواره عدّه‏ای را در میان مخلوقات خویش برگزیده و به ایشان حقّ امر و نهی بخشیده و دیگران را به اطاعت از اوامر و نواهی آنان، ملزم فرموده است. خدای تعالی در آیه 54 سوره نساء می‏فرماید:
أمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللّه‏ُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إبراهیمَ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ وَ آتیناهُمْ مُلکا عظیما.
آیا به مردم حسد می‏ورزند بر آنچه خدا از فضل خویش به ایشان داده است؟ البتّه ما به آل‏ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به ایشان ملک و سلطنتی بزرگ عطا کردیم.
روایاتی که ذیل این آیه آمده، مُلک عظیم را امامت و فرض الطاعه معنی کرده‏اند. امام باقر علیه‏السلام «ملک» را امامت و خلافت (49: ج 23، ص 290) و «ملک عظیم» را وجوب اطاعت معنا کرده است. (33: ص 35 و 509؛ 48: ج 1، ص 186)
حضرت امام رضا علیه‏السلام در پاسخ مأمون‏ـ که در مورد برتری عترت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏پرسد ـ به آیه «ملک عظیم» استشهاد می‏کند و ملک را در این آیه، به وجوب اطاعت از ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام تفسیر می‏فرماید. (31: ص 522؛ 32: ج 1، ص 449)
امام صادق علیه‏السلام نیز می‏فرماید:
الملک العظیم افتراض الطاعة. (45: ج 1، ص 248)
بنابراین مراد از ملک عظیم، مقام امامت و آمریّت است و امام از سوی خدا حقّ امر و نهی و سلطنت دارد. به همین جهت، اطاعت از او اطاعت از خدا و نافرمانی از او نافرمانی از خداست. لذا در برخی از روایات، «ملک عظیم» به «طاعة اللّه‏ المفروضة» معنا شده است. (33: ص 510؛ 14: ص 196؛ 49: ج 23، ص 288)
امام باقر علیه‏السلام در مورد اعطای ملک عظیم می‏فرماید:
ملک عظیم یعنی اینکه امامان را در [ نسل] ایشان قرار داد. هر کس از ایشان اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و هر کس از ایشان نافرمانی کند، خدا را عصیان نموده است. این است [ معنای] ملک عظیم. (33: ص 36؛ 48: ج 1، ص 206؛ 54: ص 131)
بر اساس روایات یادشده، ملک عظیم به معنای سلطنت و حقّ امر و نهی از سوی خدا یعنی همان مقام امامت الاهی است. برخی دیگر از احادیث، امام را ملک عظیم و سلطنت معرّفی کرده‏اند. (48: ج 8، ص 118؛ 49: ج 23، ص 226)
این تعبیر، از باب مبالغه است؛ مانند گفتن «زَیدٌ عَدلٌ»؛ بدین معنا که زید به قدری در عدالت عمیق است که عین عدل و مجسّمه عدل شده است. احادیث یادشده می‏رساند که حقیقت سلطنت، امام است و این تعبیر ژرف‏تر و والاتری است که امام را عین سلطنت و آمریّت معرّفی می‏کند.(1) امیرالمؤمنین علیه‏السلام مُلک را خلافت معنا کرده است. (57: ص 42؛ 49: ج 28، ص 275)
روشن است که مراد از خلافت در کلام امیرالمؤمنین علیه‏السلام مقام خلافة اللّه‏ و خلافة الرسول است. خلافت در این کلام، به صورت مطلق بیان شده؛ پس خلیفه خدا کسی است که از سوی او دارای سلطنت و مقام آمریّت شده است. خلیفه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نیز وصیّ اوست که تمام شئون و مقامات رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را به جز نبوّت داراست. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مقام امامت و افتراض الطاعة دارد؛ پس خلیفه او نیز دارای چنین مقامی خواهد بود. بدین‏رو، امیرالمؤمنین علیه‏السلام مراد از ملک را همان مقام امر و نهی معرّفی فرموده و خلافت را مرادف با امامت به کار برده است؛ چنان که امام باقر علیه‏السلام امامت و خلافت را توأم به کار برده و فرموده: «یعنی الإمامة و الخلافة.» (49: ج 23، ص 290)
علاوه بر روایات اهل بیت علیهم‏السلام ـ که از طریق علمای شیعه نقل شده است ـ اهل سنّت نیز روایاتی نقل کرده‏اند که خاندان پیامبر را آل ابراهیم و واجب الطاعه معرّفی می‏کند.
مرحوم آیت‏اللّه‏ نمازی شاهرودی می‏نویسد:
... و از دانشمندان عامّه، حاکم حسکانی حنفی در کتاب شواهد التنزیل، ص 143ـ 147 روایاتی نقل نموده که محصول آنها این است: محسود در این آیه آل‏محمّد علیهم‏السلام می‏باشند و آنان‏اند آل‏ابراهیم که به آنان، خداوند علم و کتاب و حکمت و وجوب اطاعت عنایت فرموده است.(1)

5. معنای ملک عظیم از نظر مفسّران

برخی از مفسّران اهل تسنّن، دست از معنای لغوی و اصطلاحی مُلک برداشته و آن را به نبوّت، ثروت، کثرت ازواج و... تأویل کرده‏اند. این تفاسیر گاهی در کتب مفسّران شیعه نیز دیده می‏شود؛ زیرا کتب تفسیر معمولاً جامع آرای مختلف در ذیل یک آیه‏اند. مفسّران شیعه به جهت بیان کامل دیدگاهها و طرح کلام ائمّه علیهم‏السلام در ضمن آرای مختلف‏ـ یا به دلایل دیگرـ اقوال مفسّران اهل سنّت را مطرح کرده‏اند.
(38: ج 3، ص 60؛ 41: ج 3، ص 228)

5ـ 1) تفاسیر اهل سنّت

5ـ 1ـ 1) تفسیر ملک عظیم به فرض الطاعه

برخی از مفسّران اهل تسنّن، ملک عظیم را مقام فرض الطاعه دانسته‏اند. به عنوان مثال، آلوسی در مورد معنای ملک، صحیح‏ترین کلام را قول شیعه می‏داند که تفسیر ملک الاهی به مقام امر و نهی و وجوب اطاعت است؛ با این حال می‏گوید: چون این قول تلویحا موجب تعریض به صحابه می‏شود، بنابراین بوی گمراهی می‏دهد. (1: ج 3، ص 16)(1)
سیوطی نقل می‏کند که ابن‏عبّاس مراد از مُلک را خلافت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دانسته است. (22: ج 2، ص 173)
به هر حال، برخی از علمای اهل تسنّن با علم به اینکه مراد از ملک، مقام خلافة الرسول و افتراض الطاعه است، بدان قائل نشده‏اند تا خدشه‏ای به عمل مدّعیان خلافت وارد نشود.

5ـ 1ـ 2) تفاسیر دیگر

برخی دیگر از مفسّران سنّی در مورد معنای مُلک، معانی و اقوال متعدّدی بیان کرده‏اند؛ از جمله: ملک سلیمان (39: ج 5، ص 140؛ 22: ج 2، ص 173؛ 44: ج 1، ص 718؛ 9: ج 2، ص 111)، کثرت نسوان (39: ج 5، ص 140؛ 16: ج 1، ص 547؛ 24: ج 1، ص 211) نبوّت (11: ج 2، ص 93؛ 39: ج 5، ص 140؛ 22: ج 2، ص 173؛ 44: ج 1، ص 718؛ 9: ج 2، ص 111؛ 42: ج5، ص 162) خلافت (به معنای حکومت سیاسی نه الاهی) (9: ج 2، ص 111) و تأیید به ملائکه. (39: ج 5، ص 140؛ 22: ج 2، ص 173؛ 9: ج 2، ص 111)

5ـ 2) بررسی تفاسیر مختلف از مُلک عظیم

5ـ 2ـ 1) تفسیر مُلک عظیم به نبوّت

سیوطی می‏نویسد:
... عبدبن حمید و ابن‏منذر از مجاهد نقل کرده‏اند [ که وی در مورد آیه] «و آتیناهم ملکا عظیما» گفت: [ مراد] نبوّت است. ابن‏ابی‏حاتم نیز همین سخن را از حسن نقل کرد. (22: ج 2، ص 173؛ ر.ک. 11: ج 2، ص 93؛ 39: ج 5، ص 140؛ 44: ج 1، ص 718؛ 9: ج 2، ص 111)
برخی از مفسّران شیعه نیز این قول را به عنوان یکی از آرای مطرح‏شده بیان کرده‏اند. (18: ج 3، ص 411؛ 12: ج 3، ص 118) اکنون به بررسی این قول می‏پردازیم تا میزان موافقت یا مخالفت آن با اعتقادات شیعه روشن شود.
پیشتر بیان شد که بر اساس لغت، ملک عظیم به معنای حقّ امر و نهی، تصرّف، سلطنت و استیلایافتن است. در روایات ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام نیز ملک به سلطنت، مقام افتراض الطاعه و امامت معنا شده است. با توجّه به این دو مطلب، باید دید آیا نبی‏ـ بما هو نبی‏ـ دارای چنین سلطنت و آمریّتی هست؟ و آیا چنان‏که اهل سنّت می‏گویند، مقام نبوّت مقام فرض الطاعه است؟

الف) معنای نبوّت در لغت

بر اساس لغت، «نبی» اگر از مادّه «نبأ» باشد، یعنی شخصی که حامل خبر است. (7: ج 15، ص 302) ولی معمولاً به معنای «منبئ» یعنی خبرآورنده به کار می‏رود. (مانند نذیر که به معنای منذر به کار برده می‏شود). و اگر از مادّه «نبوّة» و «نباوة» باشد، به معنای مرتفع است. (9: ج 11، ص 284)
نبی از جهت لغت، معنا و مفهوم عامّی دارد که شامل همه خبرآورندگان می‏شود؛ امّا این لفظ در کلام عرب و آیات و روایات، تنها، در مورد خبرآورندگان از ناحیه خدای تعالی به کار رفته است. (9: ج 15، ص 302) همچنین از نظر لغت، تبلیغ در مفهوم نبی اخذ نشده است و دلیلی بر داشتن سلطنت و پادشاهی نبی وجود ندارد.

ب) نبی در روایات شیعه

نبی در برخی از روایات شیعه، به معنای شخصی است که فرشته وحی را در خواب می‏بیند و صدایش را می‏شنود؛ ولی او را مشاهده نمی‏کند. (48: ج 1، ص 176)
بر اساس کلام امام رضا علیه‏السلام نبی گاهی کلام را می‏شنود و گاهی شخص ملک را می‏بیند؛ ولی صدای او را نمی‏شنود. (48: ج 1، ص 176)
در مقام جمع بین روایات، می‏توان گفت که نبی، هنگام وحی ملک را مشاهده نمی‏کند؛ ولی ممکن است ملک را در غیر زمان وحی مشاهده کند. به هر حال، در روایات نیز قرینه‏ای بر سلطنت و پادشاهی داشتن نبی وجود ندارد.
لذا با توجّه به معنای لغوی و اصطلاحی نبی، معلوم می‏شود که از نظر لغت و روایات، تبلیغ در مفهوم نبی اخذ نشده(1) و هیچ دلیلی بر ملک، سلطنت و پادشاهی داشتن نبی وجود ندارد؛ بلکه به تصریح آیات و روایات، مقام سلطنت و ملک غیر از نبوّت می‏باشد.

ج) تفاوت نبوّت و سلطنت در منظر قرآنی

آیات 246 و 247 سوره بقره به خوبی می‏رساند که ملک و سلطنت با نبوّت تفاوت دارد و اعطای این مقام به اراده خداوند است. نبی بما هو نبی، در انتخاب و اعطای ملک نیز اختیاری ندارد.(2) لذا بنی‏اسرائیل به پیامبر خود می‏گویند: از خداوند بخواه تا ملکی بر ما برانگیزد.
از آیات قرآنی همچنین استفاده می‏شود که لزومی ندارد ملک و سلطنت همواره به همراه نبوّت و در یک خانواده باشد.
امام باقر علیه‏السلام در ذیل آیه 247 سوره بقره می‏فرماید:
«نبوّت در بنی‏اسرائیل در خانواده‏ای بود و مُلک و سلطنت در خانواده‏ای دیگر...» (46: ج 1، ص 81)

د) فرض الطاعه، بزرگ‏ترین منزلت نزد خداوند

از دو آیه فوق و نیز کلام امام باقر علیه‏السلام به روشنی، استفاده می‏شود که خداوند متعال، طبق سنّت خویش، از میان انسانها عدّه‏ای را برای رساندن فرمانهای خود برگزیده است. با توجّه به روایات دیگر اهل بیت علیهم‏السلام مقام و منزلت بیشتر انبیا، بیش از این امر نبوده است؛ ولی خدای تعالی به برخی از پیامبرانش علاوه بر نبوّت، مقام وجوب اطاعت و امامت و سلطنت عطا فرموده است؛ مانند حضرت ابراهیم که پیامبر بود، امّا پس از امتحانات و ابتلائات سخت و دشوار الاهی به مقام امامت رسید.
به تصریح روایات، مُلک ـ یعنی همان مقام سلطنت و افتراض الطاعه‏ـ مقام امامت است که بالاتر از نبوّت و بلکه بزرگ‏ترین منزلت نزد خدای تعالی است و حضرت ابراهیم علیه‏السلام در ظرف نبوّت و رسالت به این مقام نائل شد. (33: ص 509؛ 14: ص 192؛ 49: ج 25، ص 142) در نتیجه، تفسیر مُلک به نبوّت برخلاف لغت و اصطلاح و نیز مخالف صریح آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم‏السلام است. طبعا اگر این رأی در برخی از کتب تفسیری شیعه دیده شود، به معنای اعتقاد شیعه نخواهد بود و صرفا در مقام نقل‏قول و بیان آرا مطرح شده است.

5ـ 2ـ 2) تفسیر مُلک عظیم به سلطنت داوود و سلیمان علیهماالسلام

برخی از تفاسیر، مراد از «ملک عظیم» را سلطنت داوود و سلیمان علیهماالسلام دانسته‏اند. این تفسیر نیز به عنوان یکی از آرای مطرح‏شده در برخی از کتب تفسیری شیعه آمده است؛ (37: ص 264؛ 25: ص 202) امّا مسلّما این تفسیر نیز بیانگر اعتقاد شیعه نیست.
پیشتر بیان شد که معنای مُلک، سلطنت و آمریّت است. سلطنت گاهی، داشتن حقّ امر و نهی بر فاعل مختار است؛ به طوری که اطاعت از اوامر و نواهی سلطان واجب است و شخص باید با اختیار از او تبعیّت کند. امّا گاهی سلطنت تسخیری است؛ به طوری که اشیا و افراد، قهرا مسخّر سلطان شده و از امر او به صورت انفعالی اطاعت می‏کنند.(1) خدای تعالی مالک حقیقی است و ملک او هر دو نوع سلطنت را در بر می‏گیرد و هر یک از اینها قابل تفویض به دیگری نیز می‏باشد. بر اساس روایات، ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام از سوی خدای تعالی، دارای هر دو نوع سلطنت شده‏اند؛ امّا مراد از مُلک عظیم، وجوب اطاعت و مقام فرض الطاعه است. (49: ج 23، ص 287)
پس کسی که ملک عظیم به او عطا شده است، به صورت اختیاری اطاعت می‏شود و همه موجودات، از جمله جهنّم، مکلّف‏اند به اختیار خود، از صاحب ملک عظیم اطاعت کنند. (49: ج 23، ص 287) این موضوع‏ـ با توجّه به آیات فراوانی که حاکی از وجود مراتبی از شعور در کلّ ممکنات است‏ـ جای هیچ‏گونه استبعادی ندارد. (اسراء (17) / 44؛ انعام (6) / 38؛ ق (50) / 30)
به بیان قرآن، تمام ممکنات مرتبه‏ای از شعور دارند که به همان نسبت، تکلیف می‏شوند و مورد امر و نهی قرار می‏گیرند. در نتیجه، مقامی که از آن تعبیر به ملک عظیم شده، به تأکید روایات فراوان، همان مقام افتراض الطاعه است و همه ممکنات به نسبت شعور خود، مکلّف به اطاعت از صاحبان ملک عظیم هستند. بنابراین داشتن حقّ امر و نهی بر موجود مختار، سلطنت و پادشاهی عظیم است.
با توجّه به این موضوع باید گفت: هر چند پادشاهی سلیمان علیه‏السلام در قرآن و روایات تعبیر به ملک شده، امّا ملک او بدین معناست که برخی اشیا مسخّر او بودند. البتّه این خود ملک و سلطنت است؛ امّا در قرآن موصوف به عظیم نشده است.
بر اساس آیه 35 سوره ص، حضرت سلیمان علیه‏السلام ملکی از خداوند درخواست کرد که خداوند به احدی جز او چنین مقامی را عنایت نکند. ممکن است به نظر برسد ملک مورد درخواست حضرت سلیمان، همان ملک عظیم یا بالاتر از آن بوده است. خود آیه در این مورد ساکت است؛ امّا از قرائن دیگر می‏توان یافت که آنچه سلیمان علیه‏السلام درخواست کرده بود، ملک و سلطنت ظاهری بوده که از ناحیه خدای تعالی، بدون جنگ و خونریزی به او برسد. این ملک و سلطنت هیچ ارتباطی با ملک عظیم‏ـ یعنی مقام امر و نهی و ولایت تشریعی که همان مقام امامت است‏ـ ندارد. بر مبنای روایت حضرت موسی‏بن جعفر علیه‏السلام خداوند در پاسخ به درخواست سلیمان علیه‏السلام برخی اشیا مانند باد و جنّ و... را مسخّر او ساخت. این ملکی است که ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام نیز آن را دارند؛ امّا علاوه بر آن، به ایشان مقامی عطا شده که به سلیمان و به هیچ یک از انبیای دیگر عطا نشده است یعنی مقام امامت و فرض الطاعه مطلق. حضرت موسی‏بن جعفر علیه‏السلام پس از بیان این موضوع، به این آیه استشهاد می‏کند که: «آنچه رسول خدا دستور می‏دهد، بگیرید (و اطاعت کنید) و از آنچه شما را نهی کند، بپرهیزید». می‏بینیم که این آیه در مقام بیان ولایت تشریعی است. (15: ج 4، ص 459 ـ 460)
روایت امام صادق علیه‏السلام نیز می‏رساند که ملک عظیم که به آل‏ابراهیم یعنی رسول اکرم و خاندان او از ائمّه معصومین علیهم‏السلام عطا شده، مقام افتراض الطاعه است. (15: ج 4، ص 461) در روایت دیگری آمده است: ملکی که به سلیمان عطا شده بود، تصرّف در امور به صورت تسخیری بود؛(1) به طوری که هر گاه انگشتر را به انگشت می‏کرد، جنّ و انس و شیاطین و همه پرندگان و درندگان نزد او حاضر می‏شدند و از او فرمان می‏بردند. (46: ج 2، ص 236)
احادیث فراوان دیگر بیان می‏دارد که ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام انگشتر سلیمان را داشتند. علاوه بر انگشتر سلیمان، از اموری برخوردار بودند که آن امور نه تنها به سلیمان علیه‏السلام بلکه به احدی غیر از ایشان داده نشده است. (27: ج 1، ص 71؛ 29: ص 353؛
49: ج 14، ص 86؛ 15: ج 4، ص 460)
در نتیجه، به تصریح روایت ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام ملک و سلطنت حضرت سلیمان علیه‏السلام تنها بخشی از مقامات اهل بیت علیهم‏السلام است؛ لذا از سلطنت سلیمان علیه‏السلام به ملک تعبیر شده، در حالی که از مقام ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام یعنی مقام افتراض الطاعه، به عنوان مُلک عظیم یاد شده است. روایت فوق همچنین گویاست که ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام از سلطنتی برخوردارند که احدی در عالم چنین سلطنتی ندارد. بنابراین سلطنت داوود علیه‏السلام نیز جزئی از سلطنت ائمه اهل بیت علیهم‏السلام است.
مرحوم آیت‏اللّه‏ علی نمازی شاهرودی، ملک را به نقل از مناقب آل ابی‏طالب علیهم‏السلام هفت قسم می‏کند و می‏گوید:
خدای تعالی برای هفت نفر ملک ذکر می‏کند؛ امّا در مورد هیچ‏یک، توصیف عظیم به کار نمی‏برد؛ آن‏چنان‏که ملک آل ابراهیم را بدان وصف کرده است. (56: ج 9، ص 416)(1)
ملک در قرآن مجید، در موارد متعدّدی به کار رفته است؛ امّا فقط ملک آل‏ابراهیم یعنی ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام موصوف به عظیم شده است. بنابراین مراد از ملک عظیم غیر از سلطنت تسخیری سلیمان و پادشاهی داوود علیهماالسلام است. براساس روایات، ملک عظیم بالاترین منزلتی است که خدای تعالی به برگزیدگان خود عطا فرموده و آن مقام فرض الطاعة و وجوب اطاعت اختیاری از ایشان است.
این‏نکته نیز قابل تأمّل است که حضرت داوود و حضرت سلیمان علیهماالسلام از انبیای بنی‏اسرائیل‏اند. می‏دانیم که بنی‏اسرائیل از اولاد یعقوب علیه‏السلام هستند و در استعمالات قرآنی از آنها به عنوان آل‏یعقوب نام برده شده است؛ در حالی که ظاهرا آل‏ابراهیم به فرزندان اسماعیل اطلاق شده است. لذا آل ابراهیم در مفهوم، اعمّ است؛ ولی در مصداق، در مورد فرزندان اسماعیل استعمال شده است(2) بنابراین ملک عظیم که به تصریح قرآن به آل‏ابراهیم عطا شده، با ملک سلیمان و داوود علیهماالسلام که از بنی‏اسرائیل و آل‏یعقوب و آل‏اسحاق‏اند، تفاوت دارد.

5ـ 2ـ 3) تفسیر ملک عظیم به کثرت ازواج

برخی از مفسّران اهل تسنّن، برای کوچک جلوه‏دادن ملک عظیم، گاهی آن را به کثرت ازواج تأویل کرده‏اند. البتّه این قول به قدری سخیف است که حتّی جمعی از دانشمندان مکتب خلفا مانند طبری و فخر رازی آن را ضعیف شمرده‏اند. (39: ج 5، ص 139؛ 19: ج 10، ص 132 ـ 133)
این معنا نه از لغت استفاده می‏شود و نه آیه و روایتی بدان اشاره می‏کند. در نتیجه، این قول اساسا ارزش طرح و بررسی ندارد و کاملاً با اعتقادات شیعه مخالفت دارد؛ هرچند در برخی از تفاسیر شیعه وارد شده است. (47: ج 3، ص 45؛ 12: ج 3، ص 118)(1)

5ـ 3) نسبت ولایت تکوینی با ملک عظیم

5ـ 3ـ 1) منظور از ملک عظیم، ولایت بر هدایت است.

برخی از مفسّران، ملک عظیم را به ولایت باطنی، ولایت بر هدایت، قدرت تصرّف ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام در عالم و از این قبیل تفسیر کرده‏اند. (35: ج 4، ص 400)
مرحوم علاّمه طباطبایی ملک را به سلطنت بر امور مادّی و معنوی معنا می‏کند و آن را شامل نبوّت، ولایت، هدایت، فرماندهی و ثروت می‏داند. ایشان مدّعی است سیاق آیه قبل از آیه «ملک عظیم» اشاره به مدّعای ائمّه علیهم‏السلام دارد؛ مبنی بر اینکه ایشان بر قضا و حکم مؤمنان مالکیّت دارند و این مالکیت را از سنخ مالکیت بر فضائل معنوی می‏شمارد. علاّمه طباطبایی می‏افزاید: ذیل آیه دلالت دارد که ملک در این آیه، یعنی، ملک مادّیّات و آنچه شامل آن است. آن‏گاه نتیجه می‏گیرد که مراد از ملک در آیه، اعم از ملک مادّیّات و معنویات است. (35: ج 4، ص 401) ایشان در عبارت دیگری در ذیل آیه بعد می‏گوید: «مقتضای سیاق آن است که مراد از ملک در آیه ملک عظیم، ملک معنوی باشد.» در اینجا بار دیگر، نبوّت را از سنخ ملک معنوی معرّفی می‏کند و در نهایت، معنای ملک عظیم را به سمت ولایت بر هدایت و ارشاد سوق می‏دهد؛ (35: ج 4، ص 401) بدین‏معنا که منظور از ملک عظیم، قدرت تصرّف امام بر دلهای مردم و هدایت و ارشاد قلوب ایشان است.
امّا در بررسی روایات مربوط به آیه ملک عظیم (بند 4) روشن شد که معنای ملک عظیم، ولایت تشریعی و حقّ امر و نهی است. بنابراین معانی دیگر را نمی‏توان به اعتقادات شیعه نسبت داد.

5ـ 3ـ 2) مالکیت امام بر حکم و قضا

پیشتر اشاره شد که علاّمه طباطبایی قائل است از سیاق آیه قبل، مالکیت ائمّه علیهم‏السلام نسبت به قضا و حکم مؤمنان استفاده می‏شود. (35: ج 4، ص 401) امّا معنای این سخن روشن نیست. اینکه وی چگونه از آیه قبل چنین استفاده می‏کند و نیز مراد ایشان از مالکیت بر حکم و قضای مؤمنین چیست، بسیار مبهم است. به عبارت دیگر، ابتدا باید منظور از مالکیت بر حکم و قضا و چگونگی استفاده از آیه برای اثبات مدّعا روشن گردد، آن‏گاه بحث شود که این مالکیت از نوع مالکیت معنوی است یا مادی. امّا در هر صورت، چنین مالکیتی در ذیل آیه ملک عظیم، از سوی امامان معصوم علیهم‏السلام مطرح نشده است. در نتیجه، این تفسیر از ملک عظیم نیز، با اعتقادات شیعه همخوانی ندارد.

5ـ 3ـ 3) شمول ملک عظیم بر ملک مادّیّات و ملک معنوی

در بند 5ـ 3ـ 1، اشاره شد که به عقیده مرحوم علاّمه، ذیل آیه دلالت دارد که مراد از ملک در این آیه، ملک مادّیّات است. علاّمه طباطبایی به ذیل آیه و منع ملک از دیگران در صورت بهره یهود از آن استدلال می‏کند تا ثابت کند که مراد از ملک شامل ملک مادّیّات نیز می‏شود. امّا این استدلال، تامّ و مناسب به نظر نمی‏رسد.
خدای تعالی در ذیل آیه می‏فرماید: فَإذا لایُؤْتُونَ النّاسَ نَقیرا. از این بیان نمی‏توان استفاده کرد که مراد از ملک، ملک مادّیّات است، چرا که هر مقامی را می‏توان از دیگران منع کرد و حتّی در صورت غصب حق، آن را از صاحب حق نیز می‏توان منع کرد؛ لذا ممانعت از حقّ امر و نهی نیز معنای صحیحی از آیه خواهد بود. در نتیجه، به صِرف منع ملک از دیگران، نمی‏توان گفت مراد از آن، ملک مادّیّات است.
به ادّعای ایشان، از سیاق آیات استفاده می‏شود که مراد از ملک عظیم ملک معنوی است. امّا برای این مدّعا دلیل نمی‏آورند.

5ـ 3ـ 4) نبوّت رشحه‏ای از ولایت است

آیت‏اللّه‏ شیخ محمّد سند همچون علاّمه طباطبایی، معتقد است که ملک، مقامی بالاتر از نبوّت است و نبوّت از آن جدا می‏شود. بر اساس نظر ایشان نبوّت رشحه‏ای از ولایت است. (21: ص 370)(1)
امّا پیشتر گفتیم اصل اینکه نبی بما هو نبی، دارای ملک و ولایت است، دلیل ندارد و پذیرفتنی نیست تا گفته شود ولایت جنبه ملکوتی نبی است و نبوّت، حاصل فیضان ولایت اوست.
در بند 5ـ 2ـ 1، به تفصیل، عدم ارتباط مقام نبوّت و ملک عظیم بیان و اثبات شد که نه در لغت و نه در آیات و روایات، هیچ دلیلی وجود ندارد بر اینکه ملک و سلطنت جزئی از نبوّت یا خود نبوّت باشد؛ بلکه به تصریح آیات و روایات، مقام سلطنت و ملک غیر از نبوّت و مقام امامت است.
علاّمه طباطبایی برای این مدّعا دلیلی ارائه نکرده است؛ امّا آیت‏اللّه‏ سند با استناد به علوم بی‏انتهای ائمّه علیهم‏السلام در صدد اثبات ولایت بر هدایت و ارشاد قلوب برای ائمّه علیهم‏السلام است. (21: ص 370 ـ 371) فعلاً از این مطلب چشم می‏پوشیم که آیا از علوم بی‏انتهای ائمّه علیهم‏السلام می‏توان چنین نتیجه گرفت یا خیر و این نوع از ولایت را برای ائمّه علیهم‏السلام می‏پذیریم ولی باید گفت: برای تفسیر ملک عظیم به این نوع ولایت، دلیلی ارائه نشده است.
روشن است که از علم امام نمی‏توان نتیجه گرفت، منظور از ملک عظیم ولایت بر هدایت است و نیز دو آیه‏ای که به عنوان شاهد مطرح شده(1) ارتباطی با آیه ملک عظیم و مفهوم ملک ندارد.
ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام به جز علم‏الکتاب، علوم و خصائص والای فراوان دیگری هم دارند؛ امّا سؤال اصلی انتخاب بین دو موضوع است: الف) آیا معنای امامت، علم الکتاب است؟ ب) آیا علم‏الکتاب لازمه مقام امامت است و کسی که به مقام امامت رسید، باید علم هم داشته باشد؟ به عبارت صریح‏تر، علم‏الکتاب از خصائص امام و لوازم امامت است و نمی‏توان آن را امامت نامید.

5ـ 3ـ 5) تفسیر ملک عظیم به ملک آخرت

مرحوم ملاّصدرا مراد از ملک عظیم را ملک آخرت می‏داند که هم خدای سبحانه و هم انبیا و ائمّه علیهم‏السلام و هم دیگر بندگان مطیع از آن بهره می‏برند و به تناسب مقام هر یک، این ملک در آنها معنایی دارد. به عقیده او، مراد از ملک در مورد انبیا و ائمّه علیهم‏السلام مرتبه‏ای از ذات انسان در مقام قرب است، از حیثی که ذات انسان در آن مرتبه، اشیا راـ همان‏گونه که هستندـ به نور حق، می‏بیند و بر آنها احاطه علمی و عینی دارد و به واسطه آن، از چیزهای دیگر مستغنی می‏شود. (26: ص 479)
باید از ملاّصدرا پرسید: ملک عظیمی که به تصریح خداوند، به گروه خاصّی عطا شده است، چگونه بین همگان تقسیم می‏شود و خدا و سایر خلایق نیز دارای مرتبه‏ای از آن می‏شوند؟!
ملاّصدرا ملک عظیم را از سنخ ملک آخرت معرّفی می‏کند؛ ولی دیدیم که ملک عظیم، اصطلاحی است که در روایات اهل بیت علیهم‏السلام برای مقام افتراض الطاعه جعل شده است. در نتیجه، تقسیم‏بندیهای ملاّصدرا در مورد ملک عظیم صادق نخواهد بود.
نکته دیگر، اینکه ملاّصدرا به چه دلیلی ملک عظیم را به مرتبه‏ای از تکوّن ذات انبیا و ائمّه علیهم‏السلام تأویل می‏کند؟! در صورتی که ملک عظیم در روایات اهل بیت علیهم‏السلام مقام افتراض الطاعه معرّفی شده است.
ما معتقدیم اهل بیت علیهم‏السلام دارای مقامات، خصائص و علوم فراوانی‏اند؛ امّا روایات ایشان تصریح دارد که بالاترین مقام ایشان، مقام افتراض‏الطاعه است و منظور از ملک عظیم نیز همین مقام می‏باشد و این مقام همان امامت الاهی است.
مرحوم شیخ محمّد جواد خراسانی مراد از ملک را حکومت و سلطنت الاهی بر امّت و یا همان مقام فرض الطاعه می‏داند. به تصریح ایشان، اصل و اساس مقام امامت، ولایت تشریعی است و اعتقاد به آمریّت و حقّ امر و نهی امامان معصوم علیهم‏السلام سبب امتیاز شیعه از دیگران می‏باشد.
ایشان بدون کوچک‏ترین خدشه به مقامات و فضائل تکوینی، آن مقامات را تشریفی می‏داند، نه اقتضای منصب امامت. وی اعتقاد به آن را از لوازم شیعه نمی‏شمارد و تأکید می‏کند عقیده ضروری شیعه، همان ولایت تشریعی و مقام امر و نهی امامان اهل بیت علیهم‏السلام و به عبارت دیگر، مقام افتراض‏الطاعه است. (17: ص 42)

6. تحکیم معنا در پرتو آیات قبل

در آیه 54 سوره نساء سخن از عدّه‏ای به میان آمده است که به خاطر فضل خدای تعالی به ایشان، مورد حسادت قرار گرفته‏اند. خدای تعالی به این بندگان برگزیده خویش ملک عظیم عطا کرده است. در بررسی روایات، روشن شد ملک عظیم، مقام افتراض الطاعه است و صاحبان امر و نهی که مورد حسادت واقع شده‏اند، اهل بیت پیامبر علیهم‏السلام هستند. امّا خدای تعالی در آیات قبل نیز به این موضوع اشاره کرده است تا مراد از ملک عظیم روشن‏تر گردد. لذا مناسب به نظر می‏رسد در اینجا به بررسی آیات قبل با توجّه به روایات ذیل آنها پرداخته شود.
در آیه 41 سوره نساء، خدای تعالی به شهادت رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بر امّت اشاره می‏کند و عدّه‏ای از امّت رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را تذکار و هشدار می‏دهد به روزی که رسول خدا لی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به زیان آنان شهادت خواهد داد.
بر اساس روایت امیرالمؤمنین علیه‏السلام انذارشوندگان، گروهی از امّت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هستند که‏ـ از سر انکارِ دین، به گونه آشکار یا نهان‏ـ عهد خود را با پیامبر می‏شکنند، سنّت او را تغییر می‏دهند، به حقوق اهل بیت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم تعدّی می‏کنند و به واسطه این عمل، به کفر سابق خود برمی‏گردند، به شرک جاهلیّت مرتد می‏شوند و در این امور، نعل به نعل از سنّت امّتهای ظالم گذشته پیروی می‏کنند که به پیامبرانشان خیانت کردند. (36: ج 1، ص 361؛ 51: ج 2، ص 457) در ادامه نیز خداوند درباره کافرانی سخن می‏گوید که به دلیل نافرمانی از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آرزو می‏کنند با خاک یکسان شوند. (نساء (4) / 42) علیّ‏بن ابراهیم قمی در ذیل این آیه می‏نویسد:
آنان که [ حقّ] امیرالمؤمنین علیه‏السلام را غصب کردند، آرزو می‏کنند که زمین آنان را می‏بلعید، در روزی که برای غصب [ حقّ] او اجتماع کردند... (46: ج 1، ص 139؛ 51: ج 2، ص 459)
چند آیه بعد نیز سخن از خریدن ضلالت و گمراه‏کردن مردم توسّط منافقان امّت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است. (نساء، (4) / 44) علیّ‏بن ابراهیم، ضلالتی را که منافقان خریده‏اند و راهی که گم‏کردن آن را اراده کرده‏اند، به گمراهی و خروج مردم از ولایت امیرالمؤمنین علیه‏السلام تفسیر می‏کند. (46: ج 1، ص 139؛ 51: ج 2، ص 427)
خداوند در آیه دیگری یهودیان را امر می‏کند به آنچه به حق نازل کرده است ایمان بیاورند. (نساء (4) / 47)
امام باقر علیه‏السلام در مورد این آیه می‏فرماید:
به آنچه به حق، در مورد علی علیه‏السلام نازل شده است، ایمان بیاورید.
و نیز می‏فرماید:
«مصدّقا لما معکم» یعنی تصدیق‏کننده رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است. (45: ج 1، ص 245؛ 51: ج 2، ص 472)
در ادامه آیات نیز عدم تسلیم در مقابل امر الاهی شرک شمرده می‏شود و خدای تعالی آن را قابل آمرزش نمی‏داند. (نساء (4) / 48) این شرک از نظر ائمّه اهل بیت علیهم‏السلام به معنای انکار ولایت امیرالمؤمنین علیه‏السلام می‏باشد. (45: ج 1، ص 245؛ 51: ج 2، ص 474)
خداوند در آیه بعد، درباره خودبرتربینی یهود سخن می‏گوید. (نساء (4) / 49) با توجّه به آیه بعد، روشن می‏شود که یهودیان به دلیل خودبرتربینی و حسد، امر الاهی را نادیده گرفتند و ضلالت را بر خود خریدند. آنان به جای ایمان به خدا و تسلیم در مقابل کسی که خدای تعالی به او حقّ امر و نهی داده است، به سرپرستی جبت و طاغوت تن دادند.(نساء (4) / 51؛ ر. ک 45: ج 1، ص 247؛ 51: ج 2، ص 478)
خداوند سپس به صورت استفهام، بهره آنان (جبت و طاغوت) را از ملک و سلطنت الاهی انکار و نفی می‏کند. (نساء (4) / 53)
در اینجا روشن می‏شود آنچه منافقان و کافران در مقابل آن تسلیم نشدند، ملک و سلطنت الاهی بود و همین امر باعث شرک و ضلالت ایشان شد.
سرانجام خداوند، عامل اصلی مخالفت اهل کتاب و جبت و طاغوت با امر الاهی و عدم تسلیم آنان در برابر امام منصوب از جانب خدای تعالی را بیان می‏دارد:
أمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللّه‏ُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَینا آل ابراهیمَ الکتابَ وَ الحِکمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکا عظیما. (نساء (4) / 54)
آیا حسد می‏ورزند به مردم بر آنچه خدای تعالی از فضل خویش به ایشان عطا کرده است؟ البتّه ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به ایشان ملک و سلطنتی بزرگ بخشیدیم.
امام باقر علیه‏السلام در ذیل آیه می‏فرماید:
[ مراد از] مردم ماییم که مورد حسادت واقع شده‏ایم؛ به خاطر آنچه خداوند از امامت به ما عطا کرده است و دیگر مخلوقات خداوند، بهره‏ای از آن ندارند. (48: ج 1، ص 205؛ 45: ج 1، ص 246)
و نیز می‏فرماید:
المراد بالنّاس النبیّ و آله صلوات‏اللّه‏علیهم.
مراد از ناس، پیامبر اکرم و آل او علیهم‏السلام می‏باشند. (38: ج 3، ص 61)
در نتیجه، روشن شد که خدای تعالی در این آیات، از مقامی سخن گفته است که اختصاص به اولیای او دارد و انکار آن موجب کفر و گمراهی می‏گردد. این مقام همان مقام سلطنت و امر و نهی است که خداوند از آن به «ملک عظیم» تعبیر کرده است. به دلیل عظمت این مقام، عدّه‏ای به آن حسادت ورزیده و در مقابل آن تسلیم نشده و راه کفر و ضلالت را در پیش گرفته‏اند.

7. حسادت، خاستگاه مقابله با مقام امامت و ولایت

تکبّر، غرور و خودبرتربینی، از عواملی است که گاهی سبب عدم تسلیم انسان در مقابل حقیقت می‏گردد تا آنجا که برخی، حتّی در مقابل خدای تعالی سینه سپر می‏کنند و مالکیت و سلطنت او را نمی‏پذیرند. اینان در حالی که می‏دانند عبد ذلیل و مملوک فقیری بیش نیستند، خود را در قبال معبود و مالک خویش ذی‏حق می‏دانند؛ در نتیجه، در مقابل امر مولا سر تسلیم فرود نمی‏آورند.
یکی از حقوق اصلی و اساسی مالک حقیقی، مولویّت و حقّ امر و نهی است که این حق قابل تفویض به دیگری نیز می‏باشد. بر همین اساس، خدای تعالی از بدأ خلقت همواره عدّه‏ای را از میان مخلوقات خویش برگزیده و به ایشان حقّ امر و نهی اعطا کرده است و دیگران ملزم به اطاعت از اوامر و نواهی او شده‏اند؛ (آل عمران (3) / 33 و 32؛ نساء (4) / 59؛ مائده، 55 و 92؛ انفال (8) / 20؛ نور (24) / 54) امّا از آنجا که این موهبت الاهی، فضیلت و ارزش بسیار بالایی دارد، همواره حسادت عدّه‏ای افراد پست را برانگیخته و آنها را به مبارزه با خدا واداشته است. بازگویی چند نمونه بارز در این مورد، مطلب را روشن‏تر می‏سازد.

7ـ 1) حسادت نسبت به حضرت آدم علیه‏السلام

تمرّد شیطان از دستور الاهی در سجده به حضرت آدم علیه‏السلام در قرآن یاد شده است. (بقره (2) / 30 ـ 34) عبادت شیطان در ظاهر بی‏نظیر بود؛ امّا همین که خدای تعالی از میان مخلوقات خویش، فردی را به عنوان خلیفه خود معرّفی کرد،
خودبرتربینی و حسادت شیطان، مانع تسلیم وی در برابر گزینش خدای تعالی شد و او را برای همیشه از رحمت الاهی دور ساخت.

7ـ 2) حسادت در بنی‏اسرائیل

نمونه دیگری که قرآن مجید اهتمام زیادی در بیان آن دارد، خودبرتربینی و حسادت بنی‏اسرائیل است. بر طبق آیات قرآن مجید، بنی‏اسرائیل قومی است که خدای تعالی نعمتهای فراوانی به آنان عطا فرموده است. (بقره (2) / 47) امّا بنی‏اسرائیل‏ـ که به خاطر گزینش انبیا از میان ایشان، بر جهانیان برتری داده شده بودندـ تمرّد کرده و گرفتار خشم خداوند شدند. (بقره (2) / 61) بنی‏اسرائیل به خاطر خودبرتربینی همواره آرزوی تسلّط بر جهان را داشتند.(ر ک: 53) انبیا فقط به ترویج دین الاهی می‏اندیشیدند و در راستای اهداف بنی‏اسرائیل قرار نمی‏گرفتند. بدین‏روی، همواره مانعی برای آنان به حساب می‏آمدند؛ لذا یکی از ویژگیهای بارز بنی‏اسرائیل، کشتن پیامبران و ایجاد انحراف در دین الاهی بوده است. (بقره (2) / 87)
خداوند به سبب همین زیاده‏خواهی بنی‏اسرائیل می‏فرماید:
گروهی از بنی‏اسرائیل که کافر شدند، به زبان داوود و عیسی‏بن مریم، لعنت شدند. این به سبب سرکشی آنان بود و اینکه آنان از حق تجاوز می‏کردند. (مائده (5) / 78)
بنی‏اسرائیل از طریق انبیای الاهی، از بعثت خاتم‏الانبیا و مقام الاهی او مطّلع بودند و به تعبیر قرآن کریم او را مانند فرزندان خود می‏شناختند. (انعام (6) / 20) عبداللّه‏بن سلام می‏گوید:
به خدا سوگند، هنگامی که او را میان شما می‏بینیم، او را با همان خصوصیّتی می‏شناسیم که خدا برای ما توصیف کرده است؛ چنان‏که هر یک از ما فرزند خودش را در میان کودکان دیگر می‏شناسد... (46: ج 1، ص 195)
آنان می‏دانستند خاتم‏الانبیا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم کسی است که خدای تعالی به او ملک و سلطنت و حقّ امر و نهی عطا کرده است و این ملک در اوصیای او علیهم‏السلام تداوم داشته و روزگاری در خارج تحقّق خواهد یافت و آخرین وصی پیامبر خاتم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم حکومت جهانی تشکیل خواهد داد. (50: ج 3، ص 101 ـ 124) بنی‏اسرائیل با اطّلاع از این موضوع به جزیرة‏العرب مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شده بودند.

7ـ 3) حسادت قریش

بعضی از رجال مشهور تاریخ اسلام، با یهودیان ارتباط نزدیکی برقرار کردند و از طریق آنان، از بعثت و ملک و سلطنت خاتم‏الانبیا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و اوصیای او مطلع گشتند. (23: ص 13؛ 58: ج 1، ص 173)
آنان به اعتبار قبیله خود، در اجتماع آن روز هیچ جایگاه و موقعیّتی نداشتند؛ (34: ج 10، ص 147 ـ 155) لذا به طمع بهره‏برداری از موقعیّت خاتم‏الانبیا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و مطرح‏کردن خویش و ایجاد موقعیّت برای خود، به ظاهر اسلام آوردند و در زمره اصحاب رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم درآمدند. (20: ص 74؛ 28: ص 463؛ 49: ج 31، ص 623)(1)
هنگامی که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در غدیر، کار امیرالمؤمنین علیه‏السلام را محکم ساخت و از همه برای ایشان به عنوان امیرمؤمنان بیعت گرفت، آنان که در این مقام طمع داشتند احساس خطر کردند و تصمیم به قتل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم گرفتند و در عقبه، اقدام به ترور ایشان کردند، امّا ناکام شدند؛ چرا که خداوند وعده داده بود او را حفظ کند. (مائده (15) / 67) ولی آنان برای قتل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و انحراف خلافت و ولایت از مسیر خود مصمم شده بودند. (34: ج 2، ص 292 و ج 10، ص 100 ـ 104؛ 10)
عامل حسد و هدف ایجاد انحراف در دین رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در بنی‏اسرائیل نیز وجود داشت و همین اشتراک، باعث تعامل بیشتر منافقان صدر اسلام با یهود شد و یهودیان به دلیل عدم تسلیم در مقابل ولی‏اللّه‏ تن به سرپرستی جبت و طاغوت دادند (نساء (4) / 51) و برای دگرگون‏کردن دین الاهی منافقان را در رسیدن به حاکمیّت یاری رساندند که نتیجه آن انحراف مردم از صراط مستقیم و خروج ایشان از تحت سلطنت و ولایت الاهی بود. این انحراف سرانجام منجر به حکومتهای ظالمانه بنی‏امیّه و بنی‏عبّاس و مانند آنها شد.

منابع

1. آلوسی، محمودبن عبداللّه‏. تفسیر روح‏المعانی. بیروت: ادارة الطباعة المنیریّة.
2. ابن‏اثیر، مبارک‏بن محمّد. النهایة فی غریب الحدیث و الاثر. قاهره: دار احیاء الکتب العربیّه، 1383ق.
3. ابن‏جوزی، عبدالرّحمن‏بن علی. تفسیر ابن‏جوزی. بیروت: المکتب الاسلامی، 1384 ق.
4. ابن‏حجر، عسقلانی. العجاب فی بیان الاسباب. بیروت: دار ابن‏حزم، 1424 ق.
5. ابن‏سیّده، علی‏بن اسماعیل. المحکم و المحیط الاعظم. بیروت: دارالکتب العلمیة، 1421ق.
6. ابن‏شهر آشوب، محمّدبن علی. مناقب آل‏ابی‏طالب. قم: مکتبة السیّد اسداللّه‏ الطباطبایی.
7. ابن‏منظور، محمّدبن مکرم. لسان‏العرب. بیروت: دار صادر، 1388 ق.
8. ابوالفتح، محمّد بن‏علی کراجکی. کنزالفوائد. قم: مکتبة المصطفوی، 1369ق.
9. ابوالفرج، جمال‏الدّین عبدالرّحمن‏بن علی. زادالمسیر فی علم التفسیر. المکتب الاسلامی للطباعة و النشر، 1384 ق.
10. انصاری، محمّد باقر. اسرار غدیر.
11. بیضاوی، عبداللّه‏بن‏عمر. انوار التنزیل و اسرار التأویل. قاهره: مکتبة مصطفی البابی، 1358ق.
12. حائری تهرانی، سیّد علی. تفسیر مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر. تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1337.
13. حاکم حسکانی، عبیداللّه‏بن عبداللّه‏. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازلة فی اهل البیت علیهم‏السلام . بیروت: مؤسّسة الاعلمی للمطبوعات، 1393 ق.
14. حلّی، حسن‏بن سلیمان. مختصر البصائر. قم: مؤسّسة النشر الاسلامی، 1421 ق.
15. حویزی، عبدعلی بن جمعه. نورالثقلین. قم: اسماعیلیان، 1385ق.
16. خازن، علی‏بن‏محمّد. معالم التنزیل. قاهره: مکتبة مصطفی البابی، 1375 ق.
17. خراسانی، محمّد جواد. الامامة عند الشیعة الامامیّة به آخرین احتجاج و آخرین حجّت، 1336 ش.
18. رازی، ابوالفتوح. روض الجنان و روح الجنان. مشهد: آستان قدس رضوی.
19. رازی، فخرالدین محمّد بن‏عمر. التفسیر الکبیر. مصر: مکتبة عبدالرّحمان محمّد، 1357 ق.
20. راوندی، قطب‏الدین سعیدبن هبة‏اللّه‏. الخرائج و الجرائح. قم: مؤسّسة الامام المهدی علیه‏السلام ، 1409ق.
21. سند، محمّد. الامامة الالهیّة.
22. سیوطی، عبدالرّحمن‏بن ابوبکر. تفسیر الدرّ المنثور، 1377 ق، المکتبة الاسلامیة، تهران.
23. ــــــــــــــــــــــــــ. لباب النقول فی اسباب النزول، مصر: مطبعة مصطفی البابی الحلبی و اولاده، چاپ دوّم.
24. ــــــــــــــــــــــــــ. تفسیر الجلالین.
25. شبّر، سیّد عبداللّه‏. تفسیر القرآن الکریم. تصحیح نصراللّه‏التقوی. تهران: مطبعة المجلس الملّی، 1352.
26. صدرالدین، شیرازی. شرح الاصول الکافی. تهران: مکتبة المحمودی، 1352.
27. صدوق، محمّدبن‏علی. علل الشرایع، المکتبة الحیدریّة، 1385 ق.
28. ــــــــــــــــ. کمال‏الدّین و تمام النعمة. تهران: دارالکتب الاسلامیّة، 1395 ق.
29. ــــــــــــــــ. معانی الاخبار. تهران: مکتبة الصدوق، 1379 ق.
30. ــــــــــــــــ. من لا یحضره الفقیه. تهران: دارالکتب الاسلامیّه، 1377 ق.
31. ــــــــــــــــ. امالی، قم: مؤسّسة البعثة، 1417ق.
32. ــــــــــــــــ. عیون اخبارالرضا علیه‏السلام ، تصحیح سیّد مهدی لاجوردی، رضا مشهدی. قم: 1377ق.
33. صفار، محمّدبن الحسن‏بن فرّوخ. بصائرالدرجات. تبریز: شرکت چاپ کتاب تبریز، 1381 ق.
34. الطائی، نجاج عطا. السیرة النبویّة. لندن: دارالهدی لاحیاء التراث، 1423 ق.
35. طباطبایی، سید محمّدحسین. تفسیر المیزان، تهران: دارالکتب الاسلامیّة، 1376.
36. طبرسی، احمدبن‏علی. احتجاج. نجف: دارالنعمان، 1386 ق.
37. طبرسی، فضل‏بن الحسن. تفسیر جوامع الجامع. تهران: دانشگاه تهران، 1409 ق.
38. ــــــــــــــــــ. تفسیر مجمع‏البیان. تهران: اسلامیة، 1373 ق.
39. طبری، محمّدبن جریر. تفسیر طبری. قاهره: مکتبة مصطفی البابی، 1373 ق.
40. طریحی، فخرالدین‏بن محمّد. مجمع‏البحرین. تهران: المکتبة المرتضویّة.
41. طوسی، محمّدبن‏حسن. التبیان فی تفسیر القرآن، نجف: مکتبة الامین، 1376ـ 1383.
42. عبده، محمّد. تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار. مصر: دارالمنار، 1373 ق.
43. عتائقی الحلی، عبدالرّحمن‏بن‏محمّد. الناسخ و المنسوخ. نجف: مطبعة الاداب، 1390 ق. 44. العمادی الحنفی، ابی‏السعودبن محمّد. تفسیر ابی‏السعود. تحقیق عبدالقادر احمد عطا. ریاض: مکتبة الریاض الحدیثه.
45. عیّاشی، محمّدبن مسعود. تفسیرالعیّاشی. تهران: المطبعة الاسلامیّه، 1380 ق.
46. قمی، علی‏بن ابراهیم. تفسیر القمی. نجف: مکتبة الهدی، 1386 ق.
47. کاشانی، فتح‏اللّه‏بن شکراللّه‏. تفسیر کبیر منهج‏الصادقین. تهران: کتاب‏فروشی اسلامیّه.
48. کلینی، محمّدبن یعقوب. الکافی. تهران: مؤسّسة دارالکتب الاسلامیة.
49. مجلسی، محمّدباقر. بحارالأنوار. تهران: دارالکتب الاسلامیّه.
50. ــــــــــــــــ. حیاة‏القلوب. تحقیق سید علی امامیان. قم: سرور، 1384 ش.
51. مشهدی، محمّدبن محمّدرضا. تفسیر کنزالدقائق. قم: مؤسّسة النشر الاسلامی، 1407ـ 1413 ق.
52. ملکی میانجی، محمّدباقر. تفسیر مناهج البیان. تهران: مؤسّسة الطباعة و النشر وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، 1417 ق.
53. مؤسّسة اطّلاع‏رسانی و مطالعات فرهنگی لوح و قلم. تبار انحراف. قم: مؤسّسة اطّلاع‏رسانی و مطالعات فرهنگی لوح و قلم، 1383 ش.
54. نجفی، شرف الدین. تأویل الآیات الظاهرة. تحقیق حسین استادولی. قم: مؤسّسة النشر الاسلامی، 1409ق.
55. نمازی شاهرودی، علی. اثبات ولایت. تهران: انتشارات نیک معارف، 1380 ش.
56. ــــــــــــــــــ. مستدرک سفینة البحار، مشهد.
57. هلالی، سلیم‏بن قیس. کتاب سلیم‏بن‏قیس هلالی. تحقیق علاءالدّین الموسوی. تهران: مؤسّسة البعثة، قسم الدراسات الاسلامیّه، 1407 ق.
58. هیثمی، علی‏بن ابی‏بکر. مجمع‏الزوائد و منبع الفوائد. قاهره: مکتبة القدّوسی، 1352 ق.

پی نوشت ها:

1. پژوهشگر
1. همچنین به قرینه سایر اخبار می‏توان گفت که روایت فوق نیز امام را صاحب ملک و سلطنت معرّفی کرده است .
1. ر. ک: شواهد التنزیل / 146. محقّق کتاب در پاورقی می‏نویسد: و أخرجه أیضا ابن المغازلی فی الحدیث (317) من مناقبه، کما أخرجه ابن‏حجر فی الآیة (6) التی ذکرها فی الصواعق، ص 93؛ و الشیخ عبیداللّه‏ فی أرجح المطالب، ص 76.
1. قضاوت در مورد این سخن آلوسی را به وجدانهای بیدار می‏سپاریم که آیا اخذ کلام صحیح و اعتراف به مقام صاحبان امر و نهی، بوی ضلالت و گمراهی دارد یا انکار حق و ردّ کلام صحیح؟
1. البتّه نبی در برخی موارد، از سوی خدای تعالی برای ابلاغ بعضی از امور به مردم، مأموریّت پیدا می‏کند.
2. مرحوم آیت‏اللّه‏ ملکی میانجی می‏نویسد: ... فالاصطفاء من اللّه‏ نصّ فی المقصود... و منها قوله تعالی: «واللّه‏ یوتی ملکه من یشاء». فإنّ الظاهر أنّ الإیتاء تشریعیّ... فا¨نّه لاتحلّ إمارة علی أحد و تصرّف أحد فی شؤون غیره إلاّ علی اللّه‏ تعالی و من استخلفه سبحانه. (52: ج 2، ص 297)
1. مانند سلطنت و پادشاهی سلیمان علیه‏السلام که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
1. البتّه ممکن است حضرت سلیمان علیه‏السلام نیز در محدوده خاصّی از ملک عظیم بهره‏مند بوده باشد؛ امّا آنچه به عنوان ملک سلیمان مطرح است، تصرّف در امور به صورت تسخیری است و این غیر از ملک عظیم و مقام امر و نهی است.
1. بنگرید: مناقب آل ابی طالب علیهم‏السلام 3 / 262؛ بحارالانوار 39 / 77.
2. این نکته با مراجعه به آیات مربوطه در قرآن مجید قابل استفاده می‏باشد.
1. مکرّرا تأکید می‏کنیم که این اقوال به عنوان قول مطرح شده، در تفاسیر شیعه آمده است؛ در نتیجه، ارتباطی با معتقدات شیعه ندارد.
1. در بند 5ـ 3ـ 1 اشاره شد که علاّمه طباطبایی نیز ملک را شامل نبوّت می‏داند .
1. یعنی آیه 71 سوره انبیا و آیه 24 سوره سجده.
1. در منابع یاد شده، کلام مهمّ امام عصر علیه‏السلام آمده است. دقّت شود. نیز ر.ک. تبار انحراف (53).

مقالات مشابه

ارزیابی دیدگاه مفسران درباره معناشناسی «معیشت ضنک» در آیه ۱۲۴ طه

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهسیدمحمد موسوی مقدم, فتح‌الله نجارزادگان, شیما محمود‌پور

نقش سیاق در تفسیر آیة تبلیغ

نام نشریهسراج منیر

نام نویسندهعباس اسماعیلی‌زاده, محبوبه غلامی

بررسي ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي در تفسير آيه تبيان

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهعلی نصیری, سیدمصطفی مناقب, سیدکریم خوب‌بین خوش‌نظر

بررسي برداشت‌هاي تفسيري علامه‌طباطبايي درباره آيات مربوط به لوح محفوظ

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهسیدمرتضی حسینی شاهرودی, محمدعلی وطن‌دوست

بررسي آیات استثنايي سوره هاي انعام و اسراء

نام نشریهحسنا

نام نویسندهقاسم بستانی, مینا شمخی, نصره باجی